از تو متنفرم (2)


ادامه ....


 


 


برای تو متاسفم ...


برای تو که مثل یک برگ ،از تک درخت احساسم کنده شدی ....



زرد و خشک و به امید فردای بهتر و سبز تر....


دل بریدی و از شاخه ی سبز عشقم دست شستی....


تو که 1000 ثانیه از محبتم ...


1000 دقیقه از عشقم ...


و 1000 ساعت از وجودم رو....


 بازیچه ی پوچ نگاه زودگذرت پر حرارتت کردی ...


 


این اسم ....


برازنده ی تو نیست ...


تویی که از گذشت بویی نبردی ...


چطور اسمت رو ...مثل پناه تنهایان ... علی گذاشتند ؟؟
تو که از وفا...ذره ای نداری...


چطور اسمت را اسوه ی وفا ..علی ... گذاشتند ؟؟


 


از تو متنفرم ...


روزی نگاهت را بر می گردانی و آه می کشی ...


رو برویت چیزی نیست ..جز..........


........ نگاه پر تنفر من ...........


   ...از (تو) متنفرم ... 


 


 


 


چرا بهم زنگ می زنی ؟؟؟


 


چرا زنگ زدی می خوای ، دوباره داغونم کنی ؟؟


تو رو میشناسم می خوای ، چشامو بارونی کنی ؟؟


چرا زنگ زدی بهم ؟؟ وقتی تو رو دوست ندارم ؟؟
وقتی نمی خوام چشماتو، یه لحظه ، حتی ببینم ...


چرا بهم زنگ می زنی ...تو که وفا دوست نداری..


تو که میری و عشقمو ، یه عمری تنها می زاری ؟؟؟


 


 


 ادامه دارد ....